معنی مرحبا و آفرین

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

مرحبا

مرحبا در فارسی افدستا جد از ایزد توام خداونی زان کنم بر تو از دل افدستا (دقیقی) انوشه زجستن مرا رنج و سختی است بهر انوشه کسی کو بمیرد به زهر (فردوسی) (انوشه را نوشین در واژه نامک با بی مرگ و جاوید و خوشا برابر دانسته) خه زه از ادات تحسین است آفرین خ زه خ: آسمان گوید زمین را مرحبا باتوم چون آهن و آهن ربا. (مثنوی) مرحبا. یا مرحبا بک خ باسعه و گشایش مصاف شدی خ


مرحبا کردن

(مصدر) مرحبا زدن: با دشمنی که تیر جفا برکمان نهد چون دوستان زدیده و دل مرحبا کنیم. (امیر خسرو)

لغت نامه دهخدا

مرحبا

مرحبا. [م َ ح َ](ع صوت) کلمه ٔ ترحیب است. مرحبا و اهلا و سهلا.(از متن اللغه). این لفظ در عرب برای تعظیم مهمان گویند.(از غیاث اللغات). خوش آمدی ! خیر مقدم ! بفرما!:
چه گویمش گویمش چون بگذرد
الا یا نسیم الصبا مرحبا.
غضائری.
چون به حب آل زهرا روی شستی روز حشر
نشنود گوشت جز از رضوان سلام و مرحبا.
ناصرخسرو.
ناگه درآمد از در حجره خیال دوست
چون روی او بدیدم گفتمش مرحبا.
مسعودسعد.
با غم رفیق طبعم از آن سان گرفت انس
کز در چو غم در آید گویدش مرحبا.
مسعودسعد.
ای کریمی کامیدواران را
همه لفظ تو مرحبا باشد.
مسعودسعد.
از حله ٔ حدوث برون شو دو منزلی
تا گویدت قریشی وحدت که مرحبا.
خاقانی.
بر اثر داغشان هر دم سلطان عشق
گوید خاقانیا خاک توام مرحبا.
خاقانی.
مرا مرحبا گفتن سفره داران
نباید کز آن مرحبا می گریزم.
خاقانی.
و در ضیافت دولت طفیلیان مملکت را مرحبا و طال بقائی شنوانیده آید.(سندبادنامه ص 35).
مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
اًن تغب جاء القضا ضاق الغضا.
مولوی.
شادم بتو مرحبا واهلاً
ای بخت سعید مقبل من.
سعدی.
ای نفس خرم باد صبا
ازبر یار آمده ای مرحبا.
سعدی(کلیات چ فروغی، غزلیات ص 1).
مرحبا ای پیک مشتاقان بگو پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست.
حافظ.
|| زه ! آفرین !(فرهنگ فارسی معین). احسنت ! بارک اﷲ!(یادداشت مؤلف). کلمه ٔ تحسین و تشویق است:
تا میر مؤمنان جهان مرحبام گفت
نزدیک مؤمنان زدر مرحبا شدم.
ناصرخسرو(دیوان چ تقوی ص 273).
آسمان گوید زمین را مرحبا
با توام چون آهن و آهن ربا.
مولوی.
- مرحبا زدن، صلا دادن. دعوت کردن. خوشامد گفتن: چون عشق را مرحبا زدی حوادث را طال بقا باید زد.(سندبادنامه ص 140).
کس نمی بینم ز بیرون سرای
واندرونم مرحبائی می زدند.
سعدی(کلیات چ فروغی ص 580).
طریق عشق می پوئی خردرا الوداعی گو
بساطقرب می جوئی بلا را مرحبائی زن.
سلمان ساوجی(آنندراج).
- مرحبا گفتن، ترحیب.(دستور الاخوان)(تاج المصادر بیهقی). خوشامد گفتن. با خوش روئی و بشاشت پذیرا شدن. به جان و دل پذیرائی کردن:
هر جفا را مرحبائی گفتمی
گرنه پیش از لب زبان در بستمی.
خاقانی.
مرا مرحبا گفتن سفره داران
نباید کز آن مرحبا می گریزم.
خاقانی.
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن
بلائی کزحبیب آید هزارش مرحبا گفتیم.
حافظ(دیوان چ قزوینی - غنی ص 255).
- || تحسین کردن. آفرین گفتن.
- مرحبا کردن، مرحبا گفتن. خوشامد گفتن:
زهی به آمدنت بخت مرحبا کرده.
بنفشه زیر کله سرو در قبا کرده.
حسن دهلوی(آنندراج).
با دشمنی که تیر جفا بر کمان نهد
چون دوستان ز دیده و دل مرحبا کنم.
امیرخسرو(آنندراج).


آفرین

آفرین. [ف َ] (نف مرخم) مخفف آفریننده در کلمات مرکبه، چون آفرین آفرین، بکرآفرین، جان آفرین، جهان آفرین، دادآفرین، زبان آفرین، سحرآفرین، سحرحلال آفرین، سخن آفرین، صورت آفرین، گیتی آفرین:
جهان شد ز دادش پر از آفرین
بفرمان دادار دادآفرین.
فردوسی.
بشد زود اسحاق و کرد آفرین
چنان خواستش زآفرین آفرین.
شمسی (یوسف و زلیخا).
همی ریخت از دیدگان آب زرد
همی از جهان آفرین یاد کرد.
فردوسی.
که پیش تو آمد بدین هفت خوان
بر این بر، جهان آفرین را بخوان.
فردوسی.
جهان آفرین تا جهان آفرید
چو رستم سرافراز نامد پدید.
فردوسی.
از سین سحر نکته ٔ بکرآفرین منم
چون حق تعالی از ری بِر رحمت آفرین.
خاقانی.
از تبش عشق تو در روش مدح شاه
خاطر خاقانی است سحرحلال آفرین.
خاقانی.
من چه گویم حسب حال خود که هست
عالم الاسرار گیتی آفرین.
خاقانی.
آفرین جان آفرین پاک را
آنکه جان بخشید مشتی خاک را.
عطار (منطق الطیر).
از کف پاکباز تو بال وپری جدا کند
روح مجسم ار کشد خامه ٔ صورت آفرین.
سیف اسفرنگ.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مرحبا

آفرین

فرهنگ معین

مرحبا

(مَ حَ) [ع.] (شب جم.) آفرین، کلمه ای که در تحسین استعمال می کنند.


آفرین

(فَ) (ص فا.) آفریننده: جهان آفرین، سخن آفرین.

فرهنگ عمید

مرحبا

کلمه‌ای که برای تحسین به کار می‌رود، آفرین،

نام های ایرانی

آفرین

دخترانه، تشویق، هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نامجدید می سازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرحبا

آفرین، احسنت، بارک‌الله، خوشا، خه، خهی، زه، زهازه، تحسین، تمجید، ستایش

فرهنگ فارسی آزاد

مرحبا

مَرحَبا، وسعت و نعمت باد بر تو (از مَرحَباًَ لَکَ و مَرحَبَکَ الله که به معنای بارک الله است گرفته شده)، گاهی به معنای تحسین و آفرین نیز بکار برده می شود،

فارسی به انگلیسی

مرحبا!

Bravo, Olé, Viva, Vive

عربی به فارسی

مرحبا

هالو (کلمه ای که در گفتگوی تلفنی برای صدا کردن طرف بکار میرود) , سلا م کردن , خوشامد , خوشامد گفتن , پذیرایی کردن , خوشایند

معادل ابجد

مرحبا و آفرین

598

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری